Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار تئاتر ایرنا، عرصه هنرهای نمایشی به‌ویژه تئاتر در تک‌تک گام‌های مسیر پیروزی انقلاب، حماسه هشت سال دفاع مقدس و درنهایت شکل‌گیری مفهوم مقاومت به‌عنوان تنها هنر زنده که جریان حیاتش را با نفس مخاطب دادوستد می‌کند برگی درخشان از حوزه تولیدات فرهنگ و هنر کشورمان را به خود اختصاص داده است.

پایان جنگ، آغازی دیگر برای عرصه هنرهای نمایشی بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این‌بار عصر، عصر سازندگی بود. روحیه‌بخشی و امید بخشی به کشوری که به فاصله کوتاهی بعد از انقلاب درگیر جنگی تحمیلی شد و حال زمان آن بود تا شاهد صرف فعل یکپارچگی اتحاد و دست در دست یکدیگر نهادن برای ساختن و آبادی کشوری که هشت سال جنگ تحمیلی را پشت سر گذاشته بود.

بار دیگر مفهوم هنرهای نمایشی و تئاتر دفاع مقدس رنگ‌وبو، شکل و جلای دیگری یافت. اتفاق و رخدادی که خود به شکل‌گیری مهم‌ترین رویداد تئاتری کشور یعنی تئاتر دفاع مقدس و تئاتر مقاومت منتج شد.

حال که در هفته دفاع مقدس قرار داریم بر آن شدیم تا به این بهانه به مرور آثار ماندگار و جریان‌ساز تئاتر دفاع مقدس کشورمان بپردازیم. در چهارمین گزارش از سلسله گزارش‌های این عرصه به سراغ نمایش «خنکای ختم خاطره» به نویسندگی و کارگردانی حمیدرضا آذرنگ می‌رویم.

ترسیم خط نوین نگارش آثار دفاع مقدس توسط «خنکای ختم خاطره»

«خنکای ختم خاطره» از آن دست نمایشنامه‌ها و نمایش‌هایی بود که از نخستین اجرا در سال ۱۳۸۸ به کارگردانی نیما دهقان؛ شکل دیگرگونه نگریستن به حوادث و عواقب جنگ در جامعه را در تولید آثار نمایشی دست‌خوش تغییر کرد. گویی بعد از نگارش و تولید این اثر سبک نوینی در بازتاب عوارض جنگ در جامعه در تولید آثار دراماتیک (تئاتر و سینما) ایجاد شد.

هر چند آذرنگ تلاش کرد این رویه را در نمایشنامه‌هایی چون «دو متر در دو متر جنگ» و «دو متر در دو متر صلح» ادامه دهد؛ اما تاثیرگذاری و جریان سازی روایت و داستان رئالیستی «خنکای ختم خاطره» با پیشوند همیشه همراه تلخیِ حقیقت؛ کمامان قله‌نشین آثار نگارشی دهه ۸۰ و به بعد تئاتر کشور در حوزه دفاع مقدس است.

یوسف گمگشته بازآمد به کنعان؟

حمیدرضا آذرنگ از همان کودکی و آغاز جنگ تحمیلی در اندیمشک و از نزدیک در جریان رویدادهای تلخ و تراژیک جنگ بوده است بنابراین آنچه را همواره دربارۀ جنگ نوشته متاثر از همان جنگ است و بر مخاطب نیز تاثیرگذاری اش مشهود است.

«خنکای ختم خاطره»، داستان سربازی به نام یوسف است که در کما به سر می‌برد، همه چیزش از بین رفته و فقط چشم و دلش سالم مانده‌اند. فرشته‌ای واسطه‌ آمدن او از عالم برزخ به زمین (دنیای زندگان) می‌شود. مأموران بنیاد شهید هر چه بیشتر تلاش می‌کنند تا والدین اصلی یوسف را بیابند، با متقاضیان بیشتری روبرو می‌شوند و این روند به گونه‌ای فزاینده و بدون پایان تا انتها ادامه می‌یابد. «خنکای ختم خاطره» زندگی این خانواده‌ها و مشکلات آنان را به نمایش می‌گذارد.

یوسف خود سرآغازی برای آشنایی با دردهایی است که هنوز هم در جامعه سایه افکنده و منتظرانی که چشم به راه اینانند که دوباره برگردند و غبار این همه درد و حرمان را از بستر زندگی بزدایند.

یوسف می آید و ماموران پراکنده می شوند که صاحب این مسافر گمنام را بیابند... دختری که می داند یوسف پدرش هست و در جنگ جسدش گم و گور هست و مادرش برای بستن دهان این و آن یکی مثل آن را به خانه آورده که یک تکه گوشت است و باید که فقط پرستاریش را بکند... این دختر نمی خواهد یوسف بیاید که حال مادرش دوباره ویران شود و...

مامور دیگری به خانه پیرمرد و پیرزنی ترک زبان می رود که بچه معلول دارند و در خانۀ خانوادۀ شهیدی ساکن هستند که از آنجا رفته اند و این فرصتی شده که یوسف را به نام خود کنند و از تسهیلاتش برای درمان دختر سرطانی شان بهره مند شوند.

ماموری هم به خانۀ پیرمرد کردی رفته که از بس چشم به راهی کشیده که کور و کر شده و حالا دخترش با صدای بلند ترجمان پرسش های مامور را انجام می دهد. پیرمرد هر روزش مرور یک فیلم به جای مانده از پسرش هست و مامور هم باید که زودتر برود، پرسش های را مطرح می کند و مرد از اینکه یوسفش زنده شده و امکان برگشتنش فراهم شده، غش می کند!

زن عرب پسرش را در تصادف از دست داده اما بی خبر از حال و هوای خانوادۀ شهید دیوار به دیوارش نیست که چه ها نکشیده اند در این گم بودن جسد و حالا هم نمی خواهد داغ شان را تازه کنند پی مامور را بسته که از راه آمده برگردد اما او با خود یک یوسف زنده آورده که باعث حیرانی زن می شود!

نوبت به پدر ارمنی می رسد که از تبعیض بین خانواده شهیدان می گوید. چون آنها مسلمان نیستند آن چنان که باید شهید و خانواده اش مورد توجه واقع نمی شوند و حالا پس از مدتها همه انتقاداتش را به صراحت می گوید و دیگر برایش هیچ چیزی مهم نیست اما از این بازگشت، او هم جا می خورد.

همه خواهان یوسف اند و هر یک به دلیلی... اما یوسف تاب نمی آورد این همه درد را و می داند که حکمتی هست برای این همه ملال و درد؛ پس به همراه فرشته ای که او را به زمین آورده، دوباره به آسمان برمی گردد.

خودم هم موقع نوشتن گریه کردم!

آذرنگ پیش از این در گفت‌وگویی همزمان با اجرای این اثر نمایشی در تماشاخانه ایرانشهر به کارگردانی خود در سال ۱۳۹۷ با بیان آنکه آثار مرتبط با جنگ هم لبه تیغ هست و هم نیست گفته بود: به این خاطر نیست چون اینکه چطور و چگونه درباره آن‌ها حرف زده شود یا اصلاً باید حرف زده شود یا نشود از هر نکته واجب‌تر است. هشت سال جنگی که کشور ما پشت سر گذاشت، پر از نکته‌های دراماتیک است که متأسفانه بسیاری از نکات آن تاکنون گفته نشده است.

من هرگز برای گریه انداختن مخاطب چیزی ننوشته‌ام و نخواهم نوشت به این دلیل که من مداح نیستم و مداحی هم بلد نیستم. می‌دانید خودم هم موقع نوشتن گریه‌ام می‌گرفت. به‌خصوص برای اپیزود «وارنیک». سعی دارم به واقعیت زندگی نزدیک باشم؛ همان چیزی که مخاطب را به یاد خودش می‌آورد و این چیزی جز واکاوی شرایط انسان نیست

اغلب آثر ماندگار دنیا در بحرانی‌ترین شرایط خلق شده‌اند

شناخت شرایط اجتماعی روز جامعه برایم مهم بوده و هست. اگر هنرمندی این شرایط را نشناسد، قطعاً اثرش تاریخ مصرف پیدا می‌کند

آذرنگ تصریح کرده بود: همیشه شناخت شرایط اجتماعی روز جامعه برایم مهم بوده و هست. اگر هنرمندی این شرایط را نشناسد، قطعاً اثرش تاریخ مصرف پیدا می‌کند و در ذهن‌ها ماندگار نمی‌شود. اغلب آثار ماندگار دنیا همان آثاری هستند که در بحرانی‌ترین شرایط با دغدغه‌های هنرمندی خلق، نگاشته یا به تصویر درآمده‌اند و... من اعتقاد دارم که رسالت هنر اصلاً همذات پنداری نیست. بارها هم این را تکرار کرده‌ام. وظیفه هنر به سلامت رساندن، آرام کردن و... نیست. برای این‌ها وزاتخانه و نهادهای دیگری موظف هستند، مثل وزارت بهداشت، بیمه و... که باید به سلامت جامعه بیشتر فکر کنند.

این کارگردان و بازیگر اظهار داشته بود: وظیفه هنر از نظر من اتفاقاً گذاشتن بار روی دوش تماشاچی است که وقتی از سالن خارج می‌شود، احساس نکند فقط خالی شده، بلکه احساس کند چیزی را در زندگی‌اش جاگذاشته است که باید به آن فکر کند.

کسی که تلخ می‌نویسد حتماً خیلی تلخی دیده است

شاید اگر روزی در سرزمین من جنگ اتفاق نیفتاده بود، من داشتم امروز از عشق می‌نوشتم! کسی که تلخ می‌نویسد حتماً خیلی تلخی دیده است

این بازیگر تئاتر و سینما در مورد کنار هم گذاشتن واقعیت و خیال در این اثر و ضرورت انتخاب این ساختار پیچیده برای نمایش، عنوان کرده بود: فکر می‌کنم این بیماری هم‌نسل‌های من است که جنگ را تجربه کرده‌ایم. ما فقط بین مرگ و گوشه‌ای از زندگی معلق بودیم. من آن روزها را تجربه کرده‌ام و مرده‌های زیادی را دیدم که شاید بعضی از افراد باورشان هم نشود. فقط در یک روز که امام خمینی (ره) هم درباره آن روز گفت: صدام اندیمشک را قصابی کرد، ۵۴ هواپیما یک ساعت و ۴۵ دقیقه اندیمشک را بمباران می‌کردند. آن روز شاید نزدیک به ۳۰۰ سرباز که در میدان راه‌آهن بودند به تلخ‌ترین شکل ممکن شهید شدند.

کارگردان نمایش «خنکای ختم خاطره» تاکید کرده بود: کسی که این چیزها را تجربه کرده است، اصلاً آدم سلامتی نیست مگر اینکه درمان شود. من از اولین نوشته‌هایم این فضای سیال بین مرگ و زندگی در کارهایم جریان داشته است.  شاید اگر روزی در سرزمین من جنگ اتفاق نیفتاده بود، من داشتم امروز از عشق می‌نوشتم! کسی که تلخ می‌نویسد حتماً خیلی تلخی دیده است.

برچسب‌ها فاطمه معتمدآریا جنگ تحمیلی دفاع مقدس تئاتر هفته دفاع مقدس حمیدرضا آذرنگ

منبع: ایرنا

کلیدواژه: فاطمه معتمدآریا جنگ تحمیلی دفاع مقدس تئاتر هفته دفاع مقدس حمیدرضا آذرنگ فاطمه معتمدآریا جنگ تحمیلی دفاع مقدس تئاتر هفته دفاع مقدس حمیدرضا آذرنگ خنکای ختم خاطره دفاع مقدس دو متر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۰۹۲۶۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جهان ذهنی بِرشت

  این نمایش‌ها قرار بود در مدارس‌ و آکادمی‌های تئاتر توسط بازیگران غیرحرفه‌ای اجرا شود. برشت در نمایشنامه‌های بعدی‌اش، سر زندگی دوران اولیه‌اش را با باورهای مارکسیستی‌اش ترکیب کرد و خالق آثار نمایشی شد که به‌طور چشمگیری مؤثر، متعهد اجتماعی و پر از شخصیت‌های واقع‌گرا باشند. برشت تا پایان عمرش، تئاتر را مأمنی برای سرگرمی و یادگیری دانست. وی معتقد بود که با آگاه کردن مردم از سوءاستفاده‌های اجتماعی، ادبیات می‌تواند به بهتر شدن جهان به تحقق هدف مارکسیستی یک اتوپیای بی‌طبقه کمک کند.تلفیق جهان برشت با تئاتر حماسی؛ برشت به‌دلیل نظریه‌هایش در مورد تئاتر حماسی شناخته شده است. گر چه این مفهوم از برشت نشأت نگرفت اما او آن را به شکلی انقلابی از نمایش تبدیل کرد. (برشت در اواخر عمرش می‌خواست نام تئاتر حماسی خود را به‌ دیالکتیکی تغییر دهد تا بر نقش محوری استدلال در نمایشنامه تاکید کند).برشت در نظریاتش تئاتر حماسی را به نوعی تحول تلقی کرد. برشت بعدا نظریات خود را در کتاب (ارگانون کوچک برای تئاتر) خلاصه و تجدید‌نظر کرد. 
او در کتاب «عظمت و انحطاط شهر ماهاگونی» درباره ظهور و سقوط شهر ماهاگونی، تفاوت‌هایی را که بین تئاتر حماسی خود و تئاتر دراماتیک یا ارسطویی درک می‌کند، فهرست کرد. برخلاف تئاتر دراماتیک که در آن پیرنگ محکم ساخته شده تعلیق ایجاد می‌کند، تئاتر حماسی از صحنه‌هایی به‌هم پیوسته استفاده می‌کند که در مقابل یکدیگر قرار می‌گیرد. ساختار روایی سست به شکستن تعلیق کمک می‌کند و باعث می‌شود مخاطب بر روند نمایش تمرکز کند، نه این‌که نمایشنامه در پایان به سرانجام برسد. برشت ضمن انتقاد از تئاتر دراماتیک بر ایستایی بودن تئاتر تأکید دارد. به‌طور جهانی صفات انسانی، یعنی ثابت و تغییرناپذیر را نشان می‌دهد که چگونه می‌توان آن را تغییر داد.این نشان می‌دهد که رفتار انسان را می‌توان تغییر داد. بنابراین تئاتر حماسی باید مردم را نسبت به سوءاستفاده‌های اجتماعی آگاه کند و تئاتر حماسی باید مردم را برای تغییر آسیب‌های اجتماعی تحریک کند‌.
تئاتر دراماتیک از نظر برشت به جای فعال کردن تماشاگرانش، مخاطب را با همذات‌پنداری با شخصیت‌ها و درگیر شدن در کنش بی‌حس می‌کند‌. وقتی تماشاگران در چنین تئاترهایی حضور می‌یابند، دائم در حال انتقاد هستند و اصطلاحا مغزشان را با کت‌شان آویزان می‌کنند. برشت در یک نمایشنامه دراماتیک، تماشاگران معمولی را که در حالتی خاص و کاملا منفعل غرق شده‌اند، به کمدی توصیف می‌کند. برشت اظهار می‌کند که بدترین فیلم گانگستری نسبت به نمایشنامه دراماتیک معمولی احترام بیشتری برای مخاطب خود به‌عنوان انسانی متفکر نشان می‌دهد. اگر قرار است مردم از تئاتر در زندگی اجتماعی خود تاثیر بگیرند، باید دغدغه اجتماعی داشته باشند.برشت در یادداشت‌های خود در کتاب «اپرای سه پولی» آرزویش را برای ایجاد تئاتری مملو از متخصصان مانند کسانی که در عرصه‌های ورزشی هستند، بیان می‌کند.با توجه به این‌که تئاتر حماسی بر عقل تأکید می‌کند، از همه‌ احساسات چشم‌پوشی نمی‌کند. برشت در گفت‌وگو با نمایشنامه‌نویس «فردریش ولف» در سال ۱۹۴۹ خاطرنشان کرد که تئاتر او در واقع سعی می‌کند احساسات خاصی مانند احساس عدالت، میل به آزادی و خشم درست را تقویت کند. عقیده برشت این بود که تئاتر باید آموزش دهد. اما تأکید داشت که سرگرم‌کننده نیز باید باشد. 
اگر تئاتر به تأمین‌کننده اخلاق تبدیل می‌شد، خطر تحقیر شدن را به‌دنبال داشت. کارکرد تئاتر حماسی اخلاقی کردن نیست، بلکه مشاهده و سرگرم‌کردن «پی‌جویان عصر علم تئاتر» است.برشت از بسیاری از ابزارهای به اصطلاح بیگانگی برای جلوگیری از درگیر شدن مخاطب در کنش استفاده می‌کند. بیگانگی اصطلاحی است که برشت احتمالا از ویکتور شکلوفسکی، رهبر فرمالیست‌های روسی وام گرفته است.بیگانگی چیزهای آشنا را عجیب می‌کند. برشت در کتاب «اندام کوچکی برای تئاتر» چرایی اهمیت بیگانگی را توضیح می‌دهد: اثرات بیگانگی برای رهایی پدیده‌های مشروط اجتماعی از مهر آشنایی که از درک آنها محافظت می‌کند، طراحی شده‌است.برشت استدلال می‌کند که وقتی شرایط برای مدت طولانی تغییر نکرده، تغییر آن غیرممکن به نظر می‌رسد، بنابراین برای برانگیختن تفاهم و تغییر، باید وضعیت موجود را در پرتوی جدید ارائه کرد.برشت تئاتر چینی را با هنرنمایی، نقاب‌ها و صحنه‌پردازی‌های ضد‌توهم تحسین می‌کرد. تئاتر او به همین ترتیب ضد‌توهم‌گرایی است. 
او تاکید می‌کند که عنوان باید شامل نقطه اجتماعی یک صحنه خاص باشد. ترانه‌هایی که برشت در نمایشنامه‌هایش می‌آورد، مانند یک اپرا، جزء لاینفک کنش نیست، بلکه در مورد عمل نظر می‌دهند. زمانی که شخصیت می‌خواهد بخواند، جلوتر از صحنه می‌رود و نورپردازی تغییر می‌کند. این ترانه‌ها روند عمل را قطع می‌کند و حال و هوای نمایش را تغییر می‌دهد.موسیقی خود به‌عنوان یک ابزار بیگانگی عمل می‌کند که دارای ریتم‌های جاز و فرم‌های تصنیف است و با اکشن صحنه همخوانی ندارد. در تئاتر حماسی، منابع نور و تغییرات صحنه برای تماشاگر قابل مشاهده است و صحنه‌ها اغلب به‌طور همزمان پخش می‌شود تا آگاهی تماشاگر نسبت به تماشای نمایش افزایش یابد. برشت در تئاتر حماسی، از مطالب تاریخی بهره می‌گیرد‌. برشت معتقد بود که تاثیر دوره تاریخی می‌تواند مخاطب را نسبت به دنیای مدرن بیشتر آگاه کند.

دیگر خبرها

  • مجموعه‌ای فرهنگی با رنگ و بوی دفاع مقدس در یزد
  • «تاریخ سازی» با «تاریخ شفاهی»
  • حال خوب یک روز بهاری در البرز
  • ۲۹ فروردین روزی یادآوری ایثارگری‌های ارتش
  • رقص فراموشی و فرار از کلیشه‌ها
  • فراخوان ششمین جشنواره ملی فعالان دفاع مقدس و مقاومت در فضای مجازی 
  • شهید آوینی با زبان هنر به نسل‌ آتی جامعه معرفی شود
  • حمایت از تولید آثار فاخر انقلاب اسلامی در مرکزی
  • ۶۶ درصد مردم ایران همراه با تلویزیون و «نون‌خ» صدرنشین
  • جهان ذهنی بِرشت